سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


کتابخانه نیمه شب

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۰ ق.ظ

کتاب حسرت های ما چند صفحه دارد ؟ 

همه ی ما کوله بار غم ها ، حسرت ها و درد های خودمان را با خود حمل میکنیم ، مجموعه ای بی نهایت از اما ، شاید و اگر که به ارامی ما را درخود فرو میبرد . چی میشد اگه فرصت داشتیم تمام حسرت های خودمان را زندگی کنیم ؟ اگر مکانی در میان زندگی و مرگ وجود داشت با بینهایت انتخاب و زندگی متفاوت که در ان ها میتوانستیم انچه تصور میکنیم باشیم ، بازیگری مشهور ، جهانگرد ، دانشمندی شناخته شده ؟ مکانی برای جبران حسرت هایمان ؟ به راستی چند نفر از ما جسارت مواجهه شدن با کتاب حسرت هایش را دارد ؟ 

این کتاب در مورد زنی 35 ساله استکه به مانند خیلی از ما توسط حسرت هایش بلعیده شده و زنده بودنش را فقط عذابی برای دیگران میبیند ،و حس مبحوس شدن در زندگی بدون هیچ هدفی و معنایی برای وجود داشتن او را از پا انداخته است ، در نهایت بعد از خودکشی با قرص های افسردگی اش به مکانی خاکستری میان زندگی و مرگ منتقل میشود.... 

قطعا اکثریت ما در زمانی اززندگیمان حس کردیم و یا شاید همچنان حس میکنیم که در باتلاق زندگی غرق شده ایم و هرچه بیشتر دست و پا میزنیم بیشترفرو میرویم ، راه فراری نیست ، ارامشی نیست و شادی رویای محالی ببشتر نیست ، بی معنا و بی نتیجه و بدون هیچ عشقی در دنیای خاکستری خودمان فریاد میزنیم ، هر تصمیمی فاجعه هست و عقب نشینی ازکسی که تصورش را داشتیم ، قطعه ای که میتواست زیبا باشد ولی جیغ گوش خراشی بیش نیست ، وقتی در یکی از دوره های حسرت های همیشگی ام بودم این کتاب کمی برایم هوای تازه بود ، به تمام کسانی که به دنبال کمی تنفس، دیوار های اطراف خودشان را میخراشند این کتاب را توصیه میکنم : 

" تمام بدنش از حسرت و پشیمانی تیر میکشید،انگار ناامیدی توی ذهنش به طریقی راهش را به تن و اندامش باز کرده بود ، گویی ذره ذره وجودش را به تسخیر خود در اورده بود ، به یادش اورد که همه در نبود او زندگی بهتری خواهند داشت . اگر نزدیک سیاه چاله ای شوی ، نیروی جاذبه اش تو را به عمق حقیقت شوم و تاریک خود میکشد " 

" هر زندگی میلیون ها تصمیم راشامل میشه ، بعضی از این تصمیم ها بزرگ هستن و بعضی کوچک ، اما هر بار تصمیمی گرفته میشه نتیجه تغییر میکنه ، تغییری جبران ناپذیر که به نوبه خودش موجب تغییرات دیگه ای میشه " 

" تعداد زندگی های که میتونی داشته باشی به اندازه تعداد احتمالاتیه که توی عمرت داری . در بعضی زندگی ها انتخاب های متفاوتی میکنی و اون انتخاب ها نتایج متفاوتی ایجاد میکند، اگه فقط یک کار را متفاوت انجام داده بودی ، داستان زندگیت متفاوت می شد " 

"راسل مینویسد : ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مرده ای بیش نیست " 

" ادم ها مانند شهرند، نمیشود بخاطر بخش کمتر جذابشان یه کل ان ها را کنار گذاشت ، شاید بخش های مانند حومه شهر و کوچه های فرعی و خطرناک دارند که خیلی از ان ها خوشمان نمی اید اما بخش های خوبی دارند که حضورشان را ارزشمند میکند " 

" شاید همه زندگی ها همین بودند، شاید حتی ان زندگی که کاملا پر هیجان به نظر می رسید یا ان زندگی که همه فکر میکردند ارزشمند است ، درنهایت شبیه همدیگر باشند " 

" تمامی جهان ها روی همدیگر قرار دارند. مانند میلیون ها تصویر کشیده شده روی کاغذ طراحی که در یک قاب گرفته اند و هرکدوم ذره ای نسبت به بقیه متفاوته ، تفسیر دنیا های چندگانه فیزیک کوانتوم این طور می گه که بی نهایت جهان موازی منشعب از همدیگه روی هم قرار دارند ، در هر لحظه از زندگی ات وارد یک جهان جدید میشی ، با هر تصمیمی که میگیری . " 

" انسان ها اساسا موجوداتی با ذهنیت محدودند که همه چیز را برای ساده شدن تعمیم می دهند . مغزشان در وضعیت خودکار فعالیت میکند و در ذهنشان خیابان های پرپیج و خم را صاف میبنند یه همین خاطر هست که میشه گم میشوند " 

" اگر همیشه دنبال معنای زندگی بگردی هیچوقت زندگی نمیکنی " 

"زندگی الگو های متفاوتی داره ، ریتم داره، وقتی توی یک زندگی گیر افتاده باشیم ، خیلی راحت ممکنه توی خیالاتمون تصور کنیم که زمان های غم انگیز یا ناراحت کننده ، شکست یا ترسمون نتیجه ی بودن توی اون زندگی خاصه ، نتیجه صرفا زندگی کردن ، هیچ شیوه زندگی نیست که بتونه ما رو در مقابل غم ایمن کنه، غم در عمل بخشی ازشادیه نمیشه شادی را داشت و غم نداشت . البته هر دوی این ها برای خودشون حد و اندازه ای دارند اما هیچ زندگی وجود نداره درش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم ، تصور اینکه چنین زندگی وجود داره باعث میشه در زندگی فعلیمون بیشتر احساس غم کنیم " 

" انچه نگاهش میکنی اهمیتی ندارد مهم ان چیزی هست که میبینی " 

" زندگی در ورای ناامیدی اغاز میشود " 

" برای همه چیز بودن لازم نیست همه چیز را تجربه کنیم ، زیراهمین الان هم بی پایان هستیم ، تا زمانی که زنده ایم بی نهایت احتمال متفاوت برای اینده پیش رویمان هست " 

" بیایید گاهی سرمان رابالا بیاوریم ، زیراهرکجا که باشیم اسمان بالای سرمان بی انتهاست " 

در نهایت اگه امروز کسی بهتون نگفته : شما دوست داشتنی هستید ، ارزشمندید و بودنتون اهمیت داره و تغییر ایجاد میکنه ، کلیشه به نظر میرسه ولی در نهایت یه روزی کمی همه چیز بهتر میشه... 

  • Maryam Nouroozi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی