سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


اولین

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۵۷ ق.ظ

روز اول بیمارستان

فکر میکنم هر دانشجوی پزشکی روز اولی که وارد بیمارستان میشود ، دلهره و اضطراب عجیبی احساس میکند و در ذهنش اما و اگر های بسیاری تکرار و تکرار میشوند ، اگر از پسش برنیامدم چه؟ اگه اشتباهی مرتکب شوم چه؟ اشتباهات در رشته ما ممکن است  عواقب به شدت وحشتناکی داشته باشد . 

امروز زمانی که جلوی بخش جراحی این پا و اون پا میکردم ، تمام این افکار برای لحظه ای در ذهنم شروع به چرخیدن کرد . میدانم روز اول چندانم هم خاص نیست و میدانم که روز های زیادی از این دست سپری خواهد شد و به قولی عادت خواهی کرد ، اما این عادت برای من ترس و اضطرابی حتی فراتر به همراه می اورد ، نکند رنج مردم برایم عادی شود ؟ نکند گریه های مریض اتاق بغلی و پاهای قطع شده مریض بغل دستش را ببینم ولی بی تفاوت بگذرم ، این عادت ها، این بی تفاوتی ها ،این زندگی ربات گونه ای که بعضا میبینم مرا حتی از خطر اشتباه کردن هم بیشتر میترساند ، اما نمیدانم از این اتفاق، از عادت کردن ،از خنثی شدن گریزی هست یا در انتها همه ما به ان مبتلا خواهیم شد ؟ چه بر سر دانشجویان پزشکی امد که با شور و اشتیاق نجات وارد بیمارستان شدند ؟

فکر کنم گذر زمان جواب سوال هایم را خواهد داد ، حتی اگر نخواهم جواب ان را بدانم !

  • Maryam Nouroozi

نظرات  (۳)

با سلام من را یاد اولین روز مدرسه انداختید پر از هیجان و ااضطراب . موفق و سلامت باشید . 😅

پاسخ:
دقیقا حس و‌حالش شبیه روز اول مدرسه بود نسبتا 😂🤦🏻‍♀️

سلام خانم دکتر عزیز مبارکه مبارک با آرزوی موفقیت بیشتر روز پزشک هم باکمی تاخیر مبار ک باشه ❤️💖

پاسخ:
سلام 
ممنون از لطفتون 💙💙💙
  • علی‌سینا میرزائی
  • سلام

    خوشحال میشم وقتی میبینم دانشجویی این دغدغه هارو داره. من هم این دغدغه‌هارو برای خودم دارم که بعداً چه خواهد شد. تنها چیزی که یاد گرفتم و دارم تمرینش میکنم این هست که هر حسی که دارم رو بپذیرم و قبولش کنم. شاید همین کافی باشه تا بعضی حس‌ها زنده نگهداشته بشن.

    پاسخ:
    سلام 
    خوشحالم که فرد دیگری رو هم میبینم که توی این دغدغه ها باهام شریک هست ، نوشتن این افکار برای من راهی بود برای پذیرش و قبولشون ، اما نمیدونم صرفا پذیرفتن برای حل این مسائل کافی هست یا نه ، ولی راه حلی هم سراغ ندارم پس فکر کنم فعلا فقط همین از دستمون بر میاد !

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی