اولین
روز اول بیمارستان
فکر میکنم هر دانشجوی پزشکی روز اولی که وارد بیمارستان میشود ، دلهره و اضطراب عجیبی احساس میکند و در ذهنش اما و اگر های بسیاری تکرار و تکرار میشوند ، اگر از پسش برنیامدم چه؟ اگه اشتباهی مرتکب شوم چه؟ اشتباهات در رشته ما ممکن است عواقب به شدت وحشتناکی داشته باشد .
امروز زمانی که جلوی بخش جراحی این پا و اون پا میکردم ، تمام این افکار برای لحظه ای در ذهنم شروع به چرخیدن کرد . میدانم روز اول چندانم هم خاص نیست و میدانم که روز های زیادی از این دست سپری خواهد شد و به قولی عادت خواهی کرد ، اما این عادت برای من ترس و اضطرابی حتی فراتر به همراه می اورد ، نکند رنج مردم برایم عادی شود ؟ نکند گریه های مریض اتاق بغلی و پاهای قطع شده مریض بغل دستش را ببینم ولی بی تفاوت بگذرم ، این عادت ها، این بی تفاوتی ها ،این زندگی ربات گونه ای که بعضا میبینم مرا حتی از خطر اشتباه کردن هم بیشتر میترساند ، اما نمیدانم از این اتفاق، از عادت کردن ،از خنثی شدن گریزی هست یا در انتها همه ما به ان مبتلا خواهیم شد ؟ چه بر سر دانشجویان پزشکی امد که با شور و اشتیاق نجات وارد بیمارستان شدند ؟
فکر کنم گذر زمان جواب سوال هایم را خواهد داد ، حتی اگر نخواهم جواب ان را بدانم !
- ۹۹/۰۶/۱۰
با سلام من را یاد اولین روز مدرسه انداختید پر از هیجان و ااضطراب . موفق و سلامت باشید . 😅