سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


تراوشات ذهنی ۲

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۴۵ ق.ظ

" play new moon by Alexandre desplat"🎶

we are all bad in someone's story..... 

شاید جمله ای باشد که خیلی از ماها شنیدیم و حتی بعضی از اشتباهات خودمونو باهاش توجیح کردیم ، اما تا حالا شده از این جمله برای توجیح رفتار بقیه ادم ها هم استفاده کنیم ؟ 

هر کتابی که میخونیم یک شخصیت اصلی دارد ، چندین شخصیت فرعی و گاهی اوقات شخصیت های منفی ، در طول کتاب از دیدگاه شخصیت های اصلی به سایر کاراکتر ها نگاه میکنیم ، گاهی شخصیت های مثل خانم مغازه دار و یا کارمند بانک لحظه ای در داستان حضور پیدا میکنند و بعد هم محو میشوند ، بدون انکه بدانیم از کجا اماده اند و در نهایت به کجا میروند ، شخصیت منفی ای که در کتاب با او مواجهه شدیم صرفا از دید قهرمان داستان منفی هست و شخصیت های فرعی از نظر رفتارشان با قهرمان اصلی سنجیده میشوند ، در حقیقت ما از فکر ان ها و جنبه ای از ان ها که به شخصیت اصلی مربوط نمیشود چیزی نمیدانیم ، در زندگی هم به همین شکل زندگی میکنیم ، همه ما شخصیت های اصلی داستان زندگی خودمان هستیم و خیلی از اوقات ادمای زندگیمان را صرفا بر اساس رفتاری که با ما دارند میسنجیم ، حق هم داریم چون اونا صرفا در زندگی ما نقش های فرعی هستن که اینگار تا زمانی که رفتار درستی با ما دارند مثبت تلقی میشوند و زمانی که اشتباهی میکنند، بوممم تبدیل به یکی از منفی ترین شخصیت های کتاب زندگی ما میشوند ، اما کتاب هایی داریم که از دید سوم شخص نوشته شده هر چند به اندازه کتاب هایی با دید اول شخص جذاب و قابل درک نیستن ، ولی گاهی اوقات برای اینکه بدانیم چرا مشتاق به خواندنشان میشویم  ، چرا شخصیت داستان همچین کاری انجام داد ؟ ایا هیولا ها متولد میشوند یا ساخته میشوند ؟ و گاهی با دانستن زندگی از دید شخصیت های منفی داستان دیگر ان ها را انقدر ها هم منفی نمیبینیم  و گاهی با خود فکر میکنیم اگر جای او بودیم چی ؟ چطور ادمی میشدیم ؟ ،   کاش میشد گاهی محض تنوع هم شده ، کتاب زندگیمان را سوم شخص بنویسیم و از دید ادم های بد زندگیمان لحظه ای  به زندگی نگاه کنیم ، البته وقتی اسیب دیدیم بلند کردن انگشت اتهام به سمت بقیه به سمت کسی که بهمان  اسیب زده ، یکی از راحترین کار هاست ،  اینگار خودمان را به نوعی تبرئه میکنیم و میشیم قهرمان اسیب دیده یک نمایشنامه درام ، ولی اگه اینطوری ادامه بدیم فرمون زندگیاز دستمان  خارج میشود، تبدیل میشیم به قربانیان زندگی که بدون هیچ اشتباهی دائم اسیب میبینند ، به خودمان شک میکنیم و جای اینکه اشتباهات خودمان را بپذیریم  دلیل همه چیز را نسبت میدهیم  به دوست داشتنی نبودنمان  و از اون جا به بعد وارد باتلاقی میشویم  که هر چی بیشتر دست و پا بزنی ، بیشتر و بیشتر فرو میری ! لازم نیست در زندگی همیشه شخصیت اصلی باشیم گاهی بهتره داستان را از دید سوم شخص نوشت و گاهی میشه ادیتور کتاب زندگی بود . حتی اگه اشتباهی نکرده باشیم در نهایت میتوانیم کمی هم شده شخصیت های منفی  زندگیمان را درک کنیم و اون وقت میبینیم که شخصیت های منفی زندگی یواش یواش خاکستری میشوند، میفهمیم اشتباه کردنشون در حق ما فقط یه جنبه هست و ما هم در نهایت توی زندگی اونا یک شخصیت  فرعی هستیم ، نه چیزی بیشتر و نه کمتر !

هشدار : این متن نوشته ی  ادمی با کمبود خواب مزمن می باشد و مسئولیت هر گونه جدی گرفتنی بر عهده خود شخص خواننده هست

  • Maryam Nouroozi

نظرات  (۷)

سلام همه ی ما به نوعی این نوع از روابط را تجربه کردیم .بنابراین چه خوبه که سربلند از این تجربه بیرون بیاییم .آرزو میکنم که زندگی تون من بعد پر از شادی و موفقیت و عشق باشه .

پاسخ:
سلام 
برای شما هم زندگی پر از امید و حال خوب ارزو میکنم 🙏

سلام دنیای واقعیت با آنچه که در کتاب می خوانیم تفاوت زیادی داره و هرچه بیشتر با مردم در ارتباط باشیم تجربه های بیشتری را می آموزیم و قویتر میشیم .روز های شادی را براتون آرزو میکنم .

پاسخ:
سلام 
قطعا تفاوت های بسیاری بین کتاب ها و واقعیت هست ، ولی خیلی از کتاب ها اساسشون بر پایه واقعیت هست و به نوعی به درک اون کمک میکنه ، موفق باشید 🙏

سلام در زندگی همه ی ما نوعی از این حوادث وجود داره .با آرزوی سلامتی و روز های بهتر 

پاسخ:
سلام ، با ارزوی روز های بهتر همچنین برای شما 🙏

در مسیر پر خم و پیچ زندگی آرزوی روز های خوب را دارم . عید تون هم مبارک 

پاسخ:
ممنون ، عید شما هم مبارک 🙏

بس دیگه در توهم خیال بودن باید بلند شد به زندگی نگاهی دوباره کرد و با ید با واقعیت روبه رو شد . گذشته تنها مانند خاطره ای در گوشه ی ذهن ما باقی می ماند باید بلند شد و به زندگی سلامی دوباره کرد واز نو همه چیز را شروع کرد دوباره میشه عاشق شد ، دوباره میشه دوست داشت و دوست داشته شد .... زندگی زیباست و پر از عشق و محبت .....مطمین باشید و اصلا شک نکنید ☺️☺️☺️

پاسخ:
درسته ، رو به رو شدن با واقعیت شاید در لحظه درد بیشتری داشته باشه ولی در دراز مدت حالمون رو بهتر میکنه ، ممنون از توجه اتون 🙏

خوشحال شدم که با وبلاگ تون آشنا شدم . با آرزوی موفقیت بیشتر 

پاسخ:
ممنون 🙏

سلام خانم دکتر دنیای کتاب با دنیای واقعیت خیلی خیلی متفاوت هست .هرچه بیشتر در جمع باشیم این تفاوت را بهتر حس میکنیم . آکا خوبی در جمع این است که از هر نفر می تونیم چیز جدیدی را یاد بگیریم و درک تفاوت آدم ها و شناسایی آنها و درکشون میتونه لذت خاص خودش را داره . مرسی 

پاسخ:
بله درسته ، صرفا قیاس در این مورد بود و قطعا دنیای کتاب به شدت با دنیای واقعی تفاوت داره ، مرسی از شما 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی