سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


سقوط ازاد

“And those who were seen dancing were thought insane by those who could not hear the music.”


چشم هایش

شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۴ ب.ظ

شاید همه امون به نوعی اسم کتاب چشم هایش بزرگ علوی رو شنیدیم ، معرفی دوستان یا تاریخ ادبیات دبیرستان ، شاید برای همین بود که این کتاب رو با اتتظارات بالا شروع کردم ، ولی در نهایت این اتتظارات با ناامیدی همراه بود ،و با عاشقانه ای نسبتا ساده مواجهه شدم که در نهایت مطلب جدیدی برای ارائه نداشت این داستان با تابلو چشم هایش استاد ماکان اغاز میشود و تلاش های ناظمی که مرید استاد هست برای کشف راز این چشم ها که ما را به سرگذشت زنی به نام فرنگیس میکشاند که از زیبایی افسانه ای و چشم هایی افسون گر برخوردار هست ، در نظر شخصی من چشم ها نماد دنیای درون انسان هاست و متفاوت بودن چشم ها در لحظه نماد جدال درونی و همیشگی انسان است ، ناامیدی خواستن ولی نرسیدن ، ناامیدی عدم استعداد ولی خواهان بهترین بودن ، رنجی هست که همه ی ما در بازه ای از زندگی خود تجربه کرده ایم ، و اشخاصی هویت واقعی خود را در لا به لای برگ های زندگی از دست میدهند، گاها برای لبخندی از جانب کسی که دوست میدارند ،و در انتهای این جاده کم اند اشخاصی که دقیق از هویت خود باخبر باشند! ایا قیمت عشق از دست دادن خود هست ؟ یا عشق وسیله ای هست برای یافت خود ؟ 

  • Maryam Nouroozi

نظرات  (۱)

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید .   

پاسخ:
🤞🌺

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی