برای تمامی شنل قرمزی های کوچکم :
این کتاب داستان تمامی شنل قرمزی های کوچک هست که دردشان را با نقاب هایی متفاوت و رفتار های متفاوت نشان میدهند و قلب های شکسته اشان را پشت نقابی از لبخند های درخشان و بی تفاوتی ازاردهنده ای پنهان می کنند ، در دنیایی که به جای پذیرش یکدیگر با کوچک ترین تفاوتی انگشت اشاره خود را به سوی هم نشانه میگیریم و از غم تنهایی فقان سر میدهیم ،
داستان از زبان سوم شخص و گاهی شخصیت اصلی کتاب روایت میشود که دختری ۱۳ ساله به اسم کوکورو می باشد ( در زبان ژاپنی به معنی قلب ) ، که مدت هاست پایش را بیرون از خانه نگذاشته و هیچکس از دلیل ان اگاه نیست ، زمانی که در خانه تنهاست ، اینه خانه اش شروع به در خشیدن میکند و از ان جا متتقل به قلعه ای در اسمان میشود که ۶ نفر دیگر در ان جا منتظرش هستند و دختر بچه ای که نقاب گرگ مانند بر چهره دارد .....
در ابتدا شاید داستان کتاب فانتزی و حتی کمی هم بچه گانه به نظر برسد اما ادامه کتاب به مباحث و حقایق دردناکی در جامعه می پردازد که کمتر به ان پرداخته ایم و حتی شاید در مواردی با بی رحمی تمام چشمانمان را به مانند سایر ادم های داستان به روی ان بستیم ، اما در عین حال و در نهایت کتاب به امید می پردازد ، که هرچقدر سخت و غیرممکن به نظر برسد ، هر چقد نفس در سینه حبس شود و به شماره بیفتد ، هرچقدر حس کنی در نبردی نابرابر هرلحظه و ثانیه میجنگی ، تو تنها نیستی و نخواهی بود !
این کتاب را با فضای جادویی و کمی غم انگیزش دوست داشتم و شاید برای ما هنوز هم کمی امید باقی مانده هست .
- ۲ نظر
- ۰۱ خرداد ۰۱ ، ۲۱:۱۱