کتاب حسرت های ما چند صفحه دارد ؟
همه ی ما کوله بار غم ها ، حسرت ها و درد های خودمان را با خود حمل میکنیم ، مجموعه ای بی نهایت از اما ، شاید و اگر که به ارامی ما را درخود فرو میبرد . چی میشد اگه فرصت داشتیم تمام حسرت های خودمان را زندگی کنیم ؟ اگر مکانی در میان زندگی و مرگ وجود داشت با بینهایت انتخاب و زندگی متفاوت که در ان ها میتوانستیم انچه تصور میکنیم باشیم ، بازیگری مشهور ، جهانگرد ، دانشمندی شناخته شده ؟ مکانی برای جبران حسرت هایمان ؟ به راستی چند نفر از ما جسارت مواجهه شدن با کتاب حسرت هایش را دارد ؟
این کتاب در مورد زنی 35 ساله استکه به مانند خیلی از ما توسط حسرت هایش بلعیده شده و زنده بودنش را فقط عذابی برای دیگران میبیند ،و حس مبحوس شدن در زندگی بدون هیچ هدفی و معنایی برای وجود داشتن او را از پا انداخته است ، در نهایت بعد از خودکشی با قرص های افسردگی اش به مکانی خاکستری میان زندگی و مرگ منتقل میشود....
قطعا اکثریت ما در زمانی اززندگیمان حس کردیم و یا شاید همچنان حس میکنیم که در باتلاق زندگی غرق شده ایم و هرچه بیشتر دست و پا میزنیم بیشترفرو میرویم ، راه فراری نیست ، ارامشی نیست و شادی رویای محالی ببشتر نیست ، بی معنا و بی نتیجه و بدون هیچ عشقی در دنیای خاکستری خودمان فریاد میزنیم ، هر تصمیمی فاجعه هست و عقب نشینی ازکسی که تصورش را داشتیم ، قطعه ای که میتواست زیبا باشد ولی جیغ گوش خراشی بیش نیست ، وقتی در یکی از دوره های حسرت های همیشگی ام بودم این کتاب کمی برایم هوای تازه بود ، به تمام کسانی که به دنبال کمی تنفس، دیوار های اطراف خودشان را میخراشند این کتاب را توصیه میکنم :
" تمام بدنش از حسرت و پشیمانی تیر میکشید،انگار ناامیدی توی ذهنش به طریقی راهش را به تن و اندامش باز کرده بود ، گویی ذره ذره وجودش را به تسخیر خود در اورده بود ، به یادش اورد که همه در نبود او زندگی بهتری خواهند داشت . اگر نزدیک سیاه چاله ای شوی ، نیروی جاذبه اش تو را به عمق حقیقت شوم و تاریک خود میکشد "
" هر زندگی میلیون ها تصمیم راشامل میشه ، بعضی از این تصمیم ها بزرگ هستن و بعضی کوچک ، اما هر بار تصمیمی گرفته میشه نتیجه تغییر میکنه ، تغییری جبران ناپذیر که به نوبه خودش موجب تغییرات دیگه ای میشه "
" تعداد زندگی های که میتونی داشته باشی به اندازه تعداد احتمالاتیه که توی عمرت داری . در بعضی زندگی ها انتخاب های متفاوتی میکنی و اون انتخاب ها نتایج متفاوتی ایجاد میکند، اگه فقط یک کار را متفاوت انجام داده بودی ، داستان زندگیت متفاوت می شد "
"راسل مینویسد : ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مرده ای بیش نیست "
" ادم ها مانند شهرند، نمیشود بخاطر بخش کمتر جذابشان یه کل ان ها را کنار گذاشت ، شاید بخش های مانند حومه شهر و کوچه های فرعی و خطرناک دارند که خیلی از ان ها خوشمان نمی اید اما بخش های خوبی دارند که حضورشان را ارزشمند میکند "
" شاید همه زندگی ها همین بودند، شاید حتی ان زندگی که کاملا پر هیجان به نظر می رسید یا ان زندگی که همه فکر میکردند ارزشمند است ، درنهایت شبیه همدیگر باشند "
" تمامی جهان ها روی همدیگر قرار دارند. مانند میلیون ها تصویر کشیده شده روی کاغذ طراحی که در یک قاب گرفته اند و هرکدوم ذره ای نسبت به بقیه متفاوته ، تفسیر دنیا های چندگانه فیزیک کوانتوم این طور می گه که بی نهایت جهان موازی منشعب از همدیگه روی هم قرار دارند ، در هر لحظه از زندگی ات وارد یک جهان جدید میشی ، با هر تصمیمی که میگیری . "
" انسان ها اساسا موجوداتی با ذهنیت محدودند که همه چیز را برای ساده شدن تعمیم می دهند . مغزشان در وضعیت خودکار فعالیت میکند و در ذهنشان خیابان های پرپیج و خم را صاف میبنند یه همین خاطر هست که میشه گم میشوند "
" اگر همیشه دنبال معنای زندگی بگردی هیچوقت زندگی نمیکنی "
"زندگی الگو های متفاوتی داره ، ریتم داره، وقتی توی یک زندگی گیر افتاده باشیم ، خیلی راحت ممکنه توی خیالاتمون تصور کنیم که زمان های غم انگیز یا ناراحت کننده ، شکست یا ترسمون نتیجه ی بودن توی اون زندگی خاصه ، نتیجه صرفا زندگی کردن ، هیچ شیوه زندگی نیست که بتونه ما رو در مقابل غم ایمن کنه، غم در عمل بخشی ازشادیه نمیشه شادی را داشت و غم نداشت . البته هر دوی این ها برای خودشون حد و اندازه ای دارند اما هیچ زندگی وجود نداره درش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم ، تصور اینکه چنین زندگی وجود داره باعث میشه در زندگی فعلیمون بیشتر احساس غم کنیم "
" انچه نگاهش میکنی اهمیتی ندارد مهم ان چیزی هست که میبینی "
" زندگی در ورای ناامیدی اغاز میشود "
" برای همه چیز بودن لازم نیست همه چیز را تجربه کنیم ، زیراهمین الان هم بی پایان هستیم ، تا زمانی که زنده ایم بی نهایت احتمال متفاوت برای اینده پیش رویمان هست "
" بیایید گاهی سرمان رابالا بیاوریم ، زیراهرکجا که باشیم اسمان بالای سرمان بی انتهاست "
در نهایت اگه امروز کسی بهتون نگفته : شما دوست داشتنی هستید ، ارزشمندید و بودنتون اهمیت داره و تغییر ایجاد میکنه ، کلیشه به نظر میرسه ولی در نهایت یه روزی کمی همه چیز بهتر میشه...
- ۰ نظر
- ۱۵ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۰