تصور کنید راه خودکشی به راحتی در دسترس همگی بود ، میتوانستید انتخاب کنید که بدون درد بمیرید ، زیبا بمیرید و .... ، تضمین کامل بدون هیچ عارضه و معلولیتی ، چند درصد از ما حتی به رفتن به این مغازه فکر هم نمیکنیم ؟
این کتاب کمدی سیاه ای است ، داستان با خانواده تواچ شروع میشود که سال هاست مغازه ای به نام مغازه خودکشی را اداره میکنند که شعار ان این هست : اگر در زندگی خود موفق نبودید لااقل خودکشی موفقی داشته باشید . ( شعار به شدت وسوسه ای کننده ایه ) . همه ی افراد این خانواده به جز پسر کوچک تر افسرده و ناامیدن و منتظر فرصتی برای خودکشی به عنوان جایزه ای فوق العاده در زندگی اشان ، دختر خانواده ،مرلین ، ( سوپرایز به یاد مرلین مونرو ) دختری زیباست که جز زشتی در خود چیزی نمیبیند ، پسر بزرگ تر خانواده ، ونسان ، ( به یاد ون گوگ ) با میگرنی دائمی و ضعف روان و ذهنی خلاق برای ارائه راه حل خودکشی ، و در نهایت پسر به ظاهر متفاوت خانواده الن ....
به مانند بسیاری از ماها که گاهی از اوقات فقط برای ادم های مهم زندگیمان زندگی میکنیم ، زمان هایی لبخند و امید صرفا توهمی بیش نیست که ساخته و پرداخته ماست برای اسیب نزدن به ادم هایی که زجر ان ها از زجر خودمان هم دردناک تر هست ، گاهی فریاد شادی و ارزو سر میدهیم و از زیبایی و معنای زندگی ، برای عزیزانمان داستان میبافیم و سرود ها می سراییم ، در حالی که به ارامی در سیاه چاله ی وجودی خود و باتلاق پوچی و خستگی غرق میشویم ، هر دست و پا زدن ، هر توهم ساختن و پرداختن . و هر تظاهر به امید و شادمانی ، ما را بیشتر و بیشتر غرق میکند ....
در نهایت همه ی ما به الن ها نیاز داریم ولی چرا کسی به اینکه الن ها چی نیاز دارند فکر نمیکند ؟
P.S : زیاد جدی نگیرین !
- ۰ نظر
- ۰۴ مهر ۹۹ ، ۱۹:۲۴